(وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ
وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ
فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴾
توبه(9): 105
مردِ عالِمی شاگردانی داشت که در میان آنها تنها به یکی دل بسته بود. شاگردان سبب این محبت را از استاد پرسیدند، گفت: فردا هر یک مرغی بستانید و در قربانگاه خلوتی سرش ببُرید که هیچ کس آنجا نباشد؛ آن گاه مرغ را به مکتبخانه آورید. فردا هریک از شاگردان به اطاعت استاد، مرغ کشتهای را با خود آوردند و آن شاگرد ِتیزهوش مرغی زنده. استاد سبب ِزنده نگاه داشتن مرغ را از او پرسید. گفت: به هر خلوتی رفتم که تیغ به گلویش بکشم، خدا را حاضر و ناظر دیدم و به ناچار از کشتن صرف نظر کردم؛ پس شاگردان علت محبوبیت او دانستند.
پ.ن:همیشه این حرف یادم هست،عالم محضر خداست.اما بعضی وقتا هم یه چیزی نمیذاره
آره باز همون مساله ی همیشگی
بازم همون نفس مهار نشده،باز هم شیطان
کاش میشد ملکه ی ذهنم بشه
روایت قشنگیه! یاد امام صادق و 4000 تا شاگردش افتادم...فکر می کنی چند تاشون مرغ ها رو زنده آوردن...
خوشحالم ازینکه داری می نویسی...ضمنا فراموشی اگر نبود که همگی از غصه ها می مردیم
همونجور که هنوز آماده ی ظهور نشدیم.
خیلیا ادعای یاری داریم اما نمیدونم چندتامون واقعا یار باشیم
آره خب فراموشی نبود از غصه می مردیم.اما تا بخوام فراموش کنم هم....
سلام
بله.گاهی ما مطلبی رو میدونیم اما در واقع فقط در حافظه ماست مثل مطالبی که امتحان میدیم و نمره میگیریم..خیلی از اعتقادات ما در همین حده. اما گاهی مطلبی همیشه در پیش روی ما ست جوری که هیچگاه از مقابل چشم ما دورنمیشه..اگر عقاید ما اینجور بشه اونوقته که به عصمت نزدیک میشه...
انشاا..که خداوند همیشه در مقابل ...مشهودمان باشد
سلام
مشکل منم همینه
ولی از خدا میخوام از این به بعد دیگه اینجوری نباشم.
ممنون از حضورتون
سلام
اگر خدا بخواهد هر بنده ای را عزیز و بزرگوار کند میکند
استاد &شاگرد&امام&پیامبر و همه چیز واسطه هستن که خدا بهمون بفهمونه و بگه که آدم بشیم ولی باز ما راه درست را انتخاب نمی کنیم
نمیدونم چرا بعضی وقتا با این که میدونیم خداوند همه جا حضور داره و نظاره گر اعمالمون هست باز هم مرغ دلمون رو در محضرش سر می بریم.
سلام . زهرایی پس چی شد عکست خانوم گل ؟
سلام
عالم محضر خداست ...
کاش میتونستیم درکش کنیم جمله را می گویم