خواستن، مانند ملخ است. ملخها، تنها
حمله نمیکنند. دسته جمعی هجوم میآورند به مزارع. پاهایشان را روی بالهایشان
میسایند و آشوب کنان همه جا پخش میشوند. همه چیز را میجوند و نابود میکنند و
ناگهان میروند.
مزرعه، بعد از رفتن ملخها، دیگر مزرعه نیست؛ ویرانهای
ساکت است. مثل دل ِ آدم؛ وقتی میخواهد و نمیشود و آب از سرش میگذرد.