...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

عاشورای دل

بسم الله الرحمن الرحیم

عـاشورا هـر روز در کــربلای دلــمان اتــفاق مـی افـتد ...
کــوشش کـنیم حــسین دل ، بـه دسـت یــزید نــفس ،
تـــــــشنه لـــــب شــــــهید نـــــــــشود
. . .

مقصرم خودمم....

بسم الله الرحمن الرحیم

میگن اگه امام دارید کجاست !؟
چرا اینقدر ازتون دوره!؟
این همه فاصله ...!؟
با چه رویی بگم مقصرش خودمم آقاجون!؟

امام عصر علیه السلام می فرمایند:
و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .
تا کی قراره باعث ناراحتی و غصه هاتون باشم ...

+امروز پنجشنبه هست،نامه ی اعمالم رو امروز می بینید،باز هم روسیاهی...
امشب،شب اول محرم الحرام
نکنه مثل کوفی ها باشم
خدایا نذار عاشورا تکرار بشه و روبروی امام زمانم بایستم...
خدایا کمکم کن که دل و زبانم یکی باشه...

هل من ناصر ینصرنی؟

بسم الله الرحمن الرحیم

داریم نزدیک میشیم به غربت حسین علیه السلام،دوباره تکرار غریبی،بی یاوری،دوباره یادمون میفته که امام زمان علیه السلام به دنبال یار هست.اما مثل همیشه 

مثل بقیه روزها،مثل غدیر که اومد و رفت این دوماه رو سپری میکنیم و بازهم سرگرم دنیا میشیم.تا کی خدا به تلنگر بزنه و همچنان در خواب غفلت باشیم.

رسیدم به یادداشت های یه طلبه

حسین فریاد می زند: "هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسینلبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز  می گویم: لبیک یاحسین!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم: لبیک یاحسینلبیک...

حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم: لبیک...

حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟

من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم: لبیک...

حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید: تنهایم یاریم کن...

من گناه می کنم و باز فریاد می زنم: لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید:
"
مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم من کسی نبود یاریم کند و ادعا کننده ای هم نبود تو از من مظلوم تری..."
به چشمان مهدی خیره می شوم و می گویم:
"
دوستت دارم تنهایت نمی گذارم..."مهدی به محراب می رود و برای گناهان من طلب مغفرت می کند...
مهدی تنهاست...حسین تنهاست...

کربلایی دیگر در راه است...


+ تفاوت من و اصحاب کهف در این بود
که سکه های من از ابتدا رواج نداشت...

"گربه های امپراطور"
"فاضل نظری"

انی سلم لمن سالمکم

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب هم هوای حسینیه ی دل را کردم،رفتم و دست خالی برنگشتم

دارم سعی می کنم

لااقل

از آن "بد" هایی باشم که " خوب" ها را دوست دارند.


دستت رو رها نکن

بسم الله الرحمن الرحیم


سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟
گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند.
بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است
انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است
چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی

حاج آقا دولابی

+ دنیا پر از پرتگاه های خطرناکه، به خیالت نرسه بدون کمک پدر مهربانمون
می تونی از اون ها جون سالم بدر ببری!
دستت رو یک لحظه هم از دست امام زمانت رها نکن

بدون شرح

بسم الله الرحمن الرحیم

عرفه....

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه نهم ذی‌الحجّة سال دهم هجری، 18 اسفند ماه سال دهم هجری شمسی، نهم مارس سال 632 میلادی

امروز، روز خودشناسی، روز بازخوانیِ کرده‌ها و ناکرده‌ها، روز اعتراف به گناهان و راز و نیاز با خداوند و روز معرفت نسبت به حجّت خداست. امروز، روز عرفه است و جایی که ما از آن سخن می‌گوییم، صحرای عرفات.


عرفات در روزگار ما، مشخص‌ترین مکانی است که حجّت خدا و جانشین پیامبر، مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجَهُ الشّریف در آن حضور می یابند و به جمع حاجیان گرما می‌بخشند . با آن حضور مقدّس، اگر حاجیان رسول خدا صلی الله علیه و آله را در کنار خود نبینند، مولای متّقیان را نیابند، وجود امام مجتبی را احساس نکنند، زمزمة دعای سیّد الشهدا را نشنوند و امام سجاد را و حضرت باقر را و... به حق که حجّشان ناتمام است.

عجب صحرایی است عرفات و عجب روزی است عرفه!

در چنین روزی، پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله تا طلوع آفتاب در مِنا حضور داشتند و سپس به عرفات تشریف فرما شدند. نیک که بنگریم در محلّی به نام “ نمره” خیمة رسول الله را خواهیم دید و چون در سخنان حضرتش دقّت کنیم، بوی خدا حافظی خواهیم شنید. آفتاب عمر حبیب خدا صلی الله علیه و آله اندیشة غروب دارد و واپسین سفر این سفیر الهی با ابلاغ آخرین تکالیف رسالتش سپری می‌شود.

پیامبر برگزیده صلی الله علیه و آله دغدغه‌ای بزرگ در سینه دارد. می‌داند که باید در واپسین روزهای حیات، جانشینِ خود را به مردم بشناساند. جبرئیل در شامگاه روز قبل، بار دیگر پیام معبودش را به وی ابلاغ کرده است که اگر چنین نکند گویی رسالتش را به انجام نرسانیده است.

روزهایی سخت و حسّاس در پیش است و پیام‌آورِ امینِ الهی باید که برای رسانیدن پیام کردگارش دلهای رمیدة پیروان را آماده سازد. همین دیشب بود که صدای حضرتش گفتار جبرئیل را برای مؤمنان فریاد می‌کرد:

«
خوشبختی واقعی و تمامی سعادت و نیک بختیِ حقیقی، از آنِ کسی است که علی را در زندگی و پس از مرگش دوست بدارد.»1

----------------------------------------------------------

1.
مدارک علمای شیعه: بحارالانوار/39/صص257 و 274 و برخی مدارک مربوط به اهل سنّت: مجمع الزوائد هیثمی/9/ص132، کنزالعمّال/6/ص400، فضائل الصحابه بیهقی، ذخایرالعقبی علی بن سلطان

شهادت امام محمد باقر علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو

قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است

چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست

عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد

تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی

مردی از خانواده ی خورشید
امتداد غم امام شهید

انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست

مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها

مردی از جنس آیه ی تطهیر
خستگی های بردن زنجیر

هم سفر با ستاره غم هاست
«کربلا زاده ی» محرّم هست
+ یه وقتایی اینقدر غرق دنیا میشم که یادم میره واسه چی اومدم.اون وقته که احساس میکنم از انسانیت هم دور شدم.اما همون لحظه هست که یه تلنگر میخورم،یه مناسبت باعث میشه یادم بیفته به کجا آمده ام،آمدنم بهر چه بود.شب شهادت امام محمد باقر علیه السلام هست.داریم نزدیک میشیم به عید قربان،عید رها شدن از نفس،بعدش هم عید الله اکبر،عید غدیر.عیدی که یادآور ولایت هست.نه تنها ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام که ولایت پدر خوبی هاست.چقدر نزدیک هستیم به پدر مهرباان؟جوری نشه که ما هم محرم داشته باشیم و عاشورا....
اینهمه نشونه واسه اینه که فراموش نکنیم.
کاش فراموش نکنیم