...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

از دو چیز می ترسم...

هفتاد و چند روز گذشت

تو این مدت نمیدونم تو تغییر کردی یا نه

ولی من یه کم عوض شدم

البته نه اون تغییراتی که مدنظر تو هست

یکیش اینه که دیگه وبت نیومدم

یکی دیگش اینه که با دیدن اسمت جای دیگه دلم نلرزید

ولی هنوزم دلتنگتم

خنده داره مگه نه؟

از دستت ناراحتم بخاطر حرفات ولی دلتنگت هم هستم

میدونی امروز از خدا چی خواستم

خواستم که تو زندگیت آرامش نداشته باشی

میدونم خودخواهیه

ولی این تنها چیزیه که باعث میشه بازم بیای سراغم

هرچند به خودم قول دادم اگه اومدی سراغم تحویلت نگیرم

کاش میشد به این چیزا فکر نکرد

به اتفاقاتی که هنوز اتفاق نیفتاده

به حرفایی که قرار نیست گفته بشه

ولی از یه چیزی مطمئنم

به قول آقای پاپیون

من از دونفر میترسم

یکى تویى که رفت

دیگرى تویى که برخواهد گشت ...



نمازهایم اگر "نماز" بود...

نمازهایم اگر "نماز" بود...


نمازهایم اگر "نماز" بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش!


نمازهایم اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!


اگر  نمازهایم نماز بود،

 که اول وقت نمی خواندمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشم...


اگر نمازهایم نماز بود

که  تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس  شارژر گوشی...


اگر نمازم نماز بود،

که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!


نه. 

نمازهایم"نماز" نیست.


اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" می شد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.


اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودم را تبدیل می کرد به طلا...


اگر نمازم نماز بود،

می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....



خدایا! این روزها که درهای آسمانت را سخاودتمندانه باز کرده ای،

من از تو فقط یک چیز می خواهم.


بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، "نماز" شود....فقط همین.

ممنونم خدا...


+ کپی شده...

منم یتیم و فقیر و اسیر سجاده

این روزا همه شور محرم دارند

این روزا از هرجا رد بشی صدای مداحی میشنوی

یاد پارسال افتادم

حسین جان دلخوشم به بزرگیتون و کرامتتون

به گناهکاری خودم واقفم ولی بزرگی و کرامت شما رو نمیتونم نادیده بگیرم

اگه امسال کربلا طلبیده نشدم کمک کنید که در لشکر خودتون باشم نه در مقابل شما...


+وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا

و غذاى خود را با علاقه (و نیاز) به آن و از روى محبت خدا به فقیر و یتیم و اسیر انفاق می کنند


سوره انسان، آیه 8