...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

راه فرار کجاست؟



میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود.

همهی اوضاع را بهم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد،مادر شکایت او را به پدرش کرد.پدر شلاق را برداشت.پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،وقتی پدر شلاق را بالا برد،پسر دید کجا فرار کند؟راه فراری ندارد!

خودش را به سینهی پدر چسباند.

شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید:


»
وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله«
هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.


"به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی"

 


از اینجا میخوام به معصومه خانوم بگم،درسته اون دفعه لطف کردین اومدین،نظر گذاشتین من برخورد خوبی نداشتم،اما هروقت میام وبلاگ منتظرتون هستم.

اگه باز هم سراغتون به اینجا افتاد خوشحال میشم کامنت بذارید.

بازم معذرت اگه اون دفعه درست حرف نزدم...

نظرات 16 + ارسال نظر
ساجد دوشنبه 19 تیر 1391 ساعت 20:36

سلام
چرا دیگه به ما سر نمی زنی؟!
قهر که نیستی خدایی ناکرده

سلام
قابل نبودم
من کی باشم که بخوام قهر باشم

ری را سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 00:48 http://darodivar.blogsky.com

کاش که این ده روز را امان می داد...فریدون مشیری

مگه معنی امان رو می فهمیم؟!
خیلی چیزا رو دیگه نمی فهمیم...
ما آدما به خودمون امان نمیدیم

مریم سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 11:03 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام زهرا جانم
فقط و فقط آغوش گرم و با محبت خداس که بهترین پناهه و باید بهش اطمینان کردو بهش پناه برد
حتی از خشم خودِ خدا
عزیز دوست دارم همیشه وبلاگتو بخوونم
شما رو به همسایگان عزیزم اضافه کردم
آیا منم لایقم که از دوستداران مهدی (عج) باشم؟

سلام مریم عزیز
اختیار دارید،چرا که نه؛حتما خود حضرت لایقت می دونند
ممنون،لطف کردی

ریحانه سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 19:02 http://www.theosophist2.blogfa.com

می بویم گیسوانت را

تا فرشته ها حسودی کنند.

شانه می زنم موهایت را

تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.

شعر می گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند

مست شوند

بمیرند.



از مصطفی مستور

دعوتی به نوش عشق [گل]

.........................
ای کاش بتوان بسمتش فرار کرد

کاش میشد

هادی سه‌شنبه 20 تیر 1391 ساعت 21:21

سلام
واقعا همینطوره..
هروقت ادم میبینه که دیگه کم اورده بازم باید پهلوی خودش بره.. چرا که نه؟ مگه غیر اون کسی رو داره؟
پس هیچئقت جای نگرانی نیست
اغوش او همیشه میتونه اخرین پناه باشه!
التماس...

سلام
خداوند تنها کسی هست که هیچ وقت آدمو رد نمیکنه...
محتاجیم به خدا

عاشق خدا چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 23:06 http://tartileghoran.blogfa.com/

سلام.برای ختم صلوات از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه منتظرتون هستم.التماس دعا

سلام ممنون از دعوتتون

رامین علی پور چهارشنبه 21 تیر 1391 ساعت 23:34 http://cste.blogfa.com

با سلام و خسته نباشید خدمت شما
با عرض پوزش در صورت امکان ادرس وبلاگ اینجانب
http://alipour-computer.blogfa.com (مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر)که در لیست پیوند های شما موجود است را به آدرس جدید یعنی
http://cste.blogfa.com
تغییر دهید
‍پیشاپیش از همکاری شما صمیمانه متشکرم.
علی پور

سلام
چشم حتما

رنگینک پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 10:44 http://bumedel.blogfa.com

سلام بر شما
چقدر دلم میخواهد به آغوشش فرار کنم
آه از دست این دل...
از آشنایی با شما مسرورم
با کمال افتخار به جمع دوستان لینک شده ام پیوستید

سلام
هرچه می کشیم از این دل می کشیم
ممنون از حضورتون

هادی پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 12:01

سلام
چقدر چهره مردان خدا آرامش بخش است!
گویا جز به یار به چیز دیگری نمیاندیشند
خدایا در این روزهای پایانی ماه پیامبرت ..ما را به این مردان حق نزدیک کن..
که خسارت کرد هرکس در این راه نبود..

سلام
همینجوره که فرمودین
خوش به سعادتشون
ممنون از دعای قشنگتون

مریم پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 12:56 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

دلم گرفته از این انتظار یلدایی

دقایقم همه غرق "چه وقت می‌آیی؟"

نوشته‌اند "صدایش کنید می‌شنود!

صدات می‌زنم آخر کجای دنیایی؟

بگو چه وقت می‌آیی؟ ببین که دلهامان

دگر‌ قبول ندارد هنوز و امایی

شنیده‌ام نمی‌آید بهار با یک گل

بهار من، گل نرگس! تویی که می‌آیی

و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم!

تمام می‌شود این انتظار یلدایی ...

دلم گرفته...
کاش تموم بشه این انتظار با آمدنش
یا با رفتن من

mosaieb پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 13:32 http://secret65.blogsky.com

درود
واقعا یه آغوش امنه ک ماها بریدیم ازش..

ای کاش میشد تمام زندگیت را در اغوش گرفت اگر تمام زندگیت یک نفر باشه

سلام بر شما
زندگی ما همش شده کاش...

ری را پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 14:38

سلام. عکس جالب و درد آوری بود ...چرا نمیزارین تو وبتون.

سلام
این روزا فقط میخونم و می بینم...

رها پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 18:36 http://idea90.blogsky.com

سلام دوست خوبم
دلت پراز یادخدا وقدمهایت محکم واستوار.

سلام رهای عزیز
ممنون

دل سپرده پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 21:06 http://sogand.blogfa.com

یاد گرفتم یه وقتایی تنها،یه گوشه دور وایسم و با چشمای پر از اشک به کسانی نگاه کنم که با بهانه های واهی؛ لحظه های قشنگ رو از روزات میگیرن........

دیگه یاد گرفتم وقتی بغض مهمون دقایقم میشه،کسی رو نگاه نکنم و چشم از زمین بر ندارم....

دیگه یاد گرفتم وقتی دلم برای کسی تنگ میشه که با دیگران خوشه غمگین تو دفترم بنویسم:

" دلم برات تنگ شده هرکجا،با هرکی هستی،شاد باشی فقط مواظب خودت باش"

دیگه یاد گرفتم وقتی اشک تو چشمام میشینه،اونقدر که همه چیز رو مات میبینم،حرفامو نیمه کاره بزارم . کنار همه ی دل نوشته های دلتنگ دور قطره های اشکم رو خط بکشم! و بعد با دیدن اون همه دایره ذوق کنم و میون گریه بخندم!!!!

ریحانه جمعه 23 تیر 1391 ساعت 15:38 http://www.theosophist2.blogfa.com

چقدر خوبه که میشه اون احساسو سرکوب کرد!

آره خیلی خوبه
ولی خیلیم سخته

هیچ یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 16:10 http://yadgaredoost.blogfa.com

سلام بر شما
موسی عرض کرد
علمک بحالی حسبی من سوالی
از دوستان خداوند کسانی هستند که برای خود هیچ نخواهند و هرچه خیر و دعا نمایند برای غیر باشد
و اما از اولیاء الله گروهی هستند که هرگز دعا نکنند و از حضرت باری هیچ نخواهند نه برای خود و نه برای غیر .
که گویند هر چه حضرت قادر مطلق اراده فرماید همان به . که او بر سر و علن بندگانش هم آگاهتر است و هم رحیمتر .
مولانا فرماید :
من گروهی میشناسم زاولیا
که زبانشان بسته باشد از دعا
... یاحق یارتان

سلام بزرگوار
ممنون از حضورتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.