...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

...

چقدر آبروی دلم را خریدند این سه نقطه ها...

از حسینیه ی دل


"من" وقتی توی دعاهای یکی باشم

می فهمم که "او" خیلی دوستم دارد...

+ باز هم مرور گذشته ها و این بار  رسیدن به نقاط خوب
هرچند میخ قبلی دلتنگی واسم داشت ولی این میخ روزنه ی امیدی بود واسم.

 ++ اینو که خوندم یاد دعاهای شما واسه خودمون افتادم و دلم گرم شد.
"خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و طینت ما خلق کرده‌ای، آن‌ها گناهان زیادی به اتکا بر محبت و ولایت ما کرده‌اند، اگر گناهان آنها گناهانی است که در ارتباط با توست، از آنها در گذر، که ما را راضی کرده‌ای و آن چه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان و مردم است، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که به حق ماست، به آنها بده تا راضی شوند و آن‌ها را از آتش جهنم نجات بده و آن‌ها را با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما"


+++ یاد زنجیره ی دعا افتادم. هنوز هم واسه هم دعا می کنیم؟