خداوند!
گاه سفرم به زمین،نگاهت با من بود، آرام بودی آرام نبودم
رستگاری در کوله بارم گذاردی،
دو ملک را به من و مرا به آنها سپردی و روانه سفر شدم
خوب می دیدم که از پی ام کاسه ی روشنایی پاشیدی تا زود برگردم
می دانی خداوند اگر کمی طول می کشد؛ زمین است و مشغله اش
خانه ای که در سر زنده ی جاودان می پرورد؛ پابندم می کند و دارایی که نمیدانم من صاحب آنم یا او صاحب من
و سر و همسری، و دلبستگی که جان می کِند دل تا دل باز کند از آنها
و همه ی اینها چشمانم را گرفته اند، راه بازگشتم ناپیداست
چراغ می خواهم خداوند تا راه زنم و به سوی تو بازگردم
خداوند نزدیکتر از...
یکی از تیتراژهای برنامه سمت خدا
این حدیث اقتضائات بندگی است . اگر کسی می خواهد در عمل مومن باشد و با دستورات خدا و ائمه زندگی کرد دین در قلب او تثبت می شود و این فرد در مواقف مشکل ندارد . و موقف عقاید را براحتی می گذراند .
امام صادق علیه السلام فرمود : بندگی سه رکن دارد : اول اینکه سرمایه ها را از خدا بدان و تو آنرا کسب نکرده ای و براحتی در راه خدا خرج کن ، دوم اینکه مدیریت را به خدا بسپار و درگیر قضا نشو . تو بندگی بکن و نتیجه را به خدا بسپار زیرا خدا از تو به تو دلسوز تر و آگاه تر است ، رکن سوم بندگی این است که مشغولیت بنده این است که آیا دائم امر خدا را انجام بدهید یا ندهد ،خدایی که دائم رب است آیا من دائم بنده هستم ؟
شخصی که می خواهد بنده باشد و ایمانش در قلبش تثبیت بشود ، دائم مراقب دستورات دینی است و از دیگران هم خجالت نمی کشند. اگر شما به روی کسی که دارد غیبت می کند بخندی خدا ناراحت می شود ولی اگر به مردم نخندی ، بنده ی خدا ناراحت می شود. نتیجه ی رکن سوم این است که چنین شخصی دنبال این نیست که دل دیگران را به خودش جلب کند یا فخرفروشی کند زیرا دستورات الهی برای او مهم است . چنین کسی عبد می شود و نمونه ی اعلی عبودیت می شود . وقتی از پیامبر در معراج می پرسند که تو که هستی ؟ می فرماید : بنده ام ، پسر بنده ات . یعنی خدا همه کاره است و ما فقط بنده هستیم .
درویشی به یکی از شاه های قاجار احترام نکرد و شاه ناراحت شد ، درویش گفت که مگر تو که هستی ؟ شاه گفت : من شاه هستم . درویش گفت : بعد چه می شوی ؟ شاه گفت : هیچی . درویش گفت که من از الان هیچی هستم ، تو می خواهی بعدا هیچی بشوی .
اگر انسان باور بکند که همه کاره خداست ، می فهمد که شان انسان بندگی است . ما باید نوع نگاه مان را اصلاح بکنیم.
بخشی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین عالی در برنامه سمت خدا
از
ابتدای خلقتم چشم انتظار آمدنت بودم. خدا مرا که میآفرید و زمین و خورشید و ماه و
بر و بحر را، اعلام کرد که آفرینش شما، آفرینش همه چیز به طفیلی آفرینش پنج تن است
که محور آن پنج تن زهرا است.
یا مَلائِکَتی وَ سُکّانَ سَماواتی اعْلَمُوا اَنّی ما
خَلَقْتُ سَماءً مَبْنیّه وَلا اَرْضاً مَدْحیّه وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا
شَمْساً مُضیئه وَلا فلکاً یَدُور وَلا بَحْراً یَجْری وَلا فَلَکاً یَسْری اِلاّ
فی مَحَبّة هوُلاءِ الْخَمْسه.
اگر به خاطر اینها نبود من دست به کار خلقت نمیشدم،
آفرینش را رقم نمیزدم، بر اندام عدم لباس هستی نمیپوشاندم.
اگر به خاطر این پنج تن نبود، آفرینش به تکوینش نمیارزید.
این پنج تن عبارتند از فاطمه و پدر او، فاطمه و شوی او و
فاطمه و پسران او.
نه تنها منِ آسمان، که خورشید و ماه نیز، که ستارگان و
افلاک نیز، که برّ و بحر نیز چشم انتظار آمدنت بودند.
همه غرق این سؤال و مات این کنجکاوی بودیم که این فاطمه
کیست که اینقدر عزیز خداوند است و حتی حساب و کتاب خداوند بسته به شاهین محبت و
رضایت اوست.
وقتی آدم از بهشت قرب رانده شد و به زمین فراق هبوط کرد،
شما تنها وسیلة نجات او شدید و نامهای شما، اسماء حسنای سوگند نامة او. و ما بیش
از پیش قدر و منزلت شما را در پیش خداوند دریافتیم و به همان میزان متحیرتر و
مبهوتتر شدیم در شکوه و عظمت وجود شما.
ادامه مطلب ...
روزی مجنون از میان سجاده مرد نماز گذاری عبور کرد ....
مرد گفت هی ! مگر نمیبینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم ؟
مجنون گفت :
من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم
آفتاب کارش نور دادن و حرارت دادن است و اشیا به نسبت استعدادهاى خودشان، از این نور وحرارت استفاده مىکنند و کمال مىیابند. همانگونه که موجودات عالم بسته به استعداد خودشان ازنور خورشید بهرهمند مىشوند. انسان نیز از نور وجود امام زمان علیه السلام بهره مندمىشود. وقتى آفتاب به گل و ریحان مىتابد، بوى عطرش حال آدم را جا مىآورد، اما همین آفتاب وقتى به گندابى مىتابد بوى گندش را زیاد مىکند. بعضى وقتها یک نقطه روشنى در وجود انسانهاست که اشعه وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در آن نقطه اثر مىکند و آن نورانیت زیادمىشود.
امام صادق (علیه السلام) وقتی در مورد سختی دین داری و لغزش های دوره ی آخر الزمان فرمودند ، بعضی از شاگردان آن حضرت ترسیدند و سوال کردند که اگر ما آن زمان را درک کردیم چکار کنیم ؟
امام فرمودند : دعای غریق را بخوانید. این دعا برای کسی است که در حال غرق است و مضطر و بیچاره شده است :
یاالله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (علیه السلام) فرمودند: هر کس عالم و حکیمی نداشته باشد که او را ارشاد کند هلاک میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یکی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود.
همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) قرار گرفتهای.
اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر میکند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمیگوید.
برای آمدن شما باید خودم را پیدا کنم.
وقتی خودم را پیدا کردم و شناختم اون وقت لایق درک وجود شما میشوم. دوازده قرن هست که منتظر هستین که ما به خودمون بیاییم ولی همچنان در در غفلت و غیبت هستیم...
یه قسمت از الهی نامه علامه حسن زاده آملی رو خیلی دوست دارم اونجا که میگن:
الهی عارفان گویند اللهم عرفنی نفسک، این جاهل می گوید عرفنی نفسی